پارت ده

زمان ارسال : ۳۳۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 10 دقیقه

شش.ERO


شاید حتی چند ثانیه هم از خشک کردن دستهایش نگذشته بود که با باز شدن در کافه، چشمش به مادر و مادربزرگش افتاد.

میدانست قرار بود امروز به دید محل کارش بیایند و مهمانش باشند! اما آنها چهل دقیقه زودتر از قرارشان رسیده بودند.

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.