می زده به قلم ستاره لطفی
پارت شانزده
زمان ارسال : ۳۳۳ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
***
«ترکیه/استانبول»
راننده با احترام درب ماشین را باز کرد و به حالت تعظیم، سرش را پایین انداخت. با اخمهای درهم از ماشین پیاده شد و دستی به کت طوسیاش کشید و با قدمهای محکم به سمت در ورودی ویلا به راه افتاد. نگاهی گذرا به حیاط بزرگ و ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
رابین
00سلام. چرا وقتی میزنم روی دریافت سکه تا پارت رو بعد دیدن تبلیغ باز کنه، باز نمیشه تبلیغ.خیلی هنگه.. و لطفا اگر هرشب پارت نمیزارید هرشب درمیون پارت بزارید در غیر این صورت رمان هیچ لطفی نداره