پارت صد و پانزده

زمان ارسال : ۱۴۷ روز پیش

- تو هم بی‌مزگی می‌کردی...
چشم‌هام از تعجب گرد شد.
- لعنتی من اون همه خندوندمت، تو اگه به‌خاطر عشق‌ و علاقه‌ای که نشون دادم وابسته نمی‌شدی، حداقل باید به‌خاطر‌ اون همه دلقک بازیم انقد راحت قیدم و نمی‌زدی!
نیهان ابرویی بالا انداخت.
- من دلقک تو زندگیم نمی‌خوام.
پوکر شدم.
- مرسی، من دیگه هیچ تلاشی برات نمی‌کنم! این خط و اینم نشون.

***

«دانیال»

647
145,399 تعداد بازدید
278 تعداد نظر
133 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید