پارت شانزده

زمان ارسال : ۳۴۴ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 12 دقیقه


رستا امیدوار، یک قدم به سمت جاوید برداشت که مچ دستش را گرفت و از گاراژ بیرون کشید.

- اینی که میگی کی هست؟

جاوید درحالی که زودتر پشت موتور رستا می‌نشست لب زد: یکی از آشناهامون؛ بشین خودت می‌فهمی.

رستا به ناچار پشت جاوید ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.