پارت سیزده :


فصل دوم



مخمصه



- این روزها همه به جنگ فکر می‌کنن، من به تو.
دستی که دور تنه‌ی درخت حلقه شده بود را آزاد کردم و به پشت چرخیدم. نگاهم از پاهایش بالا آمد، شانه‌های عریضش را رد کرد و به چشم‌های براقش رسید. لب‌هایش می‌خندید و پره‌های بینی‌اش را پهن‌ می‌کرد. اخم‌هایم در هم رفت.
- مثل جن بو داده‌ای هر طرف رو‌نگاه می‌کنم اونجا وایسادی!
یک تای

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۳ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۹۶ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    این دختره م خیلی نازمیکنه گناه داره سیروان

    ۱ سال پیش
  • سمیه نوروزی | نویسنده رمان

    تشکر که می‌خونید و نظر می‌دین🙏🏻

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.