گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت دوازده
زمان ارسال : ۳۰۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه
نیهان از میان جمع مردها سمتمان آمد. رنگ به رو نداشت. کنار نرمین ایستاد و سر کیان را به خودش چسباند.
- چی شده؟
نگاهی عمیق به صورتش انداخت و بیحرف سر پایین گرفت. سکوت نیهان لبالب از حرف بود و مردد مانده بود برای چیزی که میخواست به زبان بیاورد. صبر شنو خانم لبریز شد و صدایش را بالا برد.
- روله گیان، حرف بزن دیگه!
دستش را میان موهای کیان تاب داد و لبهایش از هم جدا شد.
-
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.