پارت ده :

ناراحت از کار نیهان بدون آن‌که متوجه ریتم آهنگ باشم، پاهایم جلو عقب می‌شد که ناگهان با رو کردن برگ آخر نقشه‌اش و جدا شدن از حلقه‌ی رقص غافلگیری‌اش را کامل کرد. ناباور صدایش زدم.
- نیهان!!!
- بر‌می‌گردم.
به فاصله‌ی خالی بین خودم و سیروان نگاه کردم. بین جدا شدن از حلقه و ماندن مردد بودم که با حرکت دسته به جلو کشیده شدم. فاصله‌ام با سیروان تقریبا به صفر رسید، نگاه بهت‌زده‌ام ر

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۰۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    00

    چقدرپررو این سیروان😍😂

    ۱ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.