گلباش به قلم سمیه نوروزی
پارت دوم
زمان ارسال : ۳۷۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
آستین کهبایم¹ را از دستش بیرون کشیدم و با فاصله قدم جلو گذاشتم. صدایش را بالا برد.
- صبر کن ببینم.
خودش را به من رساند و روبرویم ایستاد.
- نگفتی اون بالا چهکار میکردی؟!
گرهی وسط ابروهایش هنوز محکم بود. چانهاش میلرزید. بادی که میپیچید میان درختها، تکهای از موی سیاهش که روی پیشانی افتاده بود را تکان میداد. هیچوقت سیروان را تا این اندازه خشمگین ندیده بودم و شا
فکر می کنم عالیه
00فکر می کنم عالیه