پارت یکم

زمان ارسال : ۱۴۳ روز پیش

هانی‌گرمله




کنجکاو از دانستن اتفاقی که آن‌طرف تپه در شرف وقوع بود، چهار دست و پا و آرام  بالا رفتم. شش نفر بودند. همگی پشت به تپه لول تفنگ‌هایشان سمت زمین نشانه رفته بود. گردن کشیدم و بی‌پروا نگاهم را به جایی که هدف تفنگ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید