پارت دوم

زمان ارسال : ۳۷۱ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه

آستین که‌بایم¹ را از دستش بیرون کشیدم و با فاصله قدم جلو گذاشتم. صدایش را بالا برد.
- صبر کن ببینم.
خودش را به من رساند و روبرویم ایستاد.
- نگفتی اون بالا چه‌کار می‌کردی؟!
گره‌ی وسط ابروهایش هنوز محکم بود. چانه‌اش می‌لرزید. بادی که می‌پیچید میان درخت‌ها، تکه‌ای از موی سیاهش که روی پیشانی افتاده بود را تکان می‌داد. هیچ‌وقت سیروان را تا این اندازه خشمگین ندیده بودم و شا

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • فکر می کنم عالیه

    00

    فکر می کنم عالیه

    ۱۲ ماه پیش
  • سمیه نوروزی | نویسنده رمان

    تشکر از نظرتون

    ۱۲ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.