پارت چهل و سوم

زمان ارسال : ۱۲۷۷ روز پیش

هیچ‌ خبر و اتفاقی برای نسیم خوشحال‌کننده نبود و حال و هوایش را عوض نمی‌کرد. پریدخت با شور و شوق از رضا می‌گفت و نسیم بی‌حوصله و با جواب‌های کوتاه جوابش را می‌داد؛ تماس را قطع کرد و با رخوت از جا بلند شد. نگاهش به کتاب‌ها و جزوه‌هایی افتاد که روی زمین پخش و پلا بود. کنار کتاب
1393
277,691 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • آنیا

    30

    اهههههههههههه نسیممممهههه احمق نباید به اون میگفتیییییییییییئ

    ۴ سال پیش
  • نرگس

    20

    همش از نسیم بزارید این پارت عالی بود🤩

    ۴ سال پیش
  • آرام

    90

    ایششش کاش پری تو رمان نبود حرص آدم و در میاره

    ۴ سال پیش
  • هستی

    140

    چرا باباش انقدر بیشعوره ...تو این رمان فقط بابای عسل خوبه وگرنع بقیشون خیلییییی بد اند

    ۴ سال پیش
  • B

    140

    نسیم گناه داره🥺 چرا به پری گفت؟؟ الان ی کاری میکنه اونام نیان😑🤣 مرسی نویسنده🌸

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید