طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل و دوم
زمان ارسال : ۱۲۷۸ روز پیش
چیزی تا آمدن مهمانها نمانده بود؛ مهدخت با کمک بهزاد شام را آماده کرده بود و همه چیز مهیا بود. مقابل آینه ایستاده و با ظرافت رژ هلویی رنگ را روی لبهایش میکشید که صدای زنگ خانه بلند شد؛ هول هولکی دستی به شال کشید و رژ را داخل کیف انداخت. از اتاق بیرون رفت که دید بهزاد سمت آیفون
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نرگس
30بیشتر از نسیم لطفا🥺
۴ سال پیش^_^
100پری بیشعور عوضی رابطه ی دونفر دیگه رو خراب کرده الان میخواد خودش ازدواج کنه😡
۴ سال پیش.
90این مهدختم دیگه زیادی مظلومه هی هیچی نمیگه ساکت میشینه نسیمم اگه در مورد پریدخت بیشتر فک کنه خوب میشه باید بفهمه چه دشمنیه براش
۴ سال پیشB
110عالی بود😍 لطفا داستان نسیم و عسل رو بیشتر بزارید 🌸 و هر کاری پری کرد تا نسیم به محسن نرسه سرش بیاد🤣👍 و مهدخت خوشبخت بشه🥺
۴ سال پیشصبا
115بد نبود
۴ سال پیش
زهرا
۱۶ ساله 30پریدخت چجوری می تونه زندگی بهترین دوستش رو خراب کنه؟؟