پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۸۰ روز پیش

ﺑﺎﻳﺪ

ﺷﻬﺮﻳﻪﯼ ﻋﻘﺐﺍﻓﺘﺎﺩﻩﯼ ﻣﻬﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺮﺩﺍﺧﺖ؛ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻫﻤﻴﻦﻃﻮﺭ

ﻭﻟﺶ ﮐﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﻭﺩ. ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ.

ﺳـﺮﺵ ﺩﺍﺷـﺖ ﺍﺯ ﺍﻓﮑﺎﺭ ﺩﺭﻫﻢﻭﺑﺮﻫﻢ ﮔﻴﺞ ﻣﯽﺭﻓﺖ. ﺑﻪ ﭘﻬﻠﻮ ﭼﺮﺧﻴﺪ

ﻭ ﺗﻠﻔﻦﻫﻤﺮﺍﻩﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻴﺰ ﮐﻮﭼﮏ ﮐﻨﺎﺭ ﺗﺨﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷــ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید