پیله جدایی به قلم زهرا باغشاهی (زرناز)
پارت سی و یکم
زمان ارسال : ۳۴۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
حرفاش اونقدر محکم و مقید بود که آدم توانایی نفس کشیدن هم نداشت. کلاس تو سکوت عمیق فرو رفته بود و آقا معلم شده بود متکلم وحده و همین روز اول کلی سنگاش و وا کند.
آقا معلم مقابل تختهی سیاه و گچی قرار گرفت و با گچ سفید رنگ مشغول نوشتن یه سری عدد روی تخته شد. اونقدر محکم گچ و روی تخته میکشید و مینوشت که صداش تن آدم و میلرزوند و ته دل و خالی میکرد. ابروهام و به هم کشیدم و متفکر به حرف