او، اویی که دیگر او نبود به قلم رویا یزدانپور
پارت چهارده :
" بیست و هشتم اسفند یک هزار و...
وای خدایا خیلی خوشحالم که او در راه است و تا دقایقی دیگر میرسد، نمیداند پشت ِ پنجره کمین کردهام. من باید اولین نفری باشم که او را میبیند. از او قولی گرفتهام، باید ببینم به آن عمل میکند یا نه.
خب می ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ایلما
00اینکه از هم جدا شدن شده یه معمابرام