پارت چهل و یکم

زمان ارسال : ۱۲۷۹ روز پیش

ظهر جمعه بود و مهدخت وسط سالن خانه‌اش روی قالی چهارزانو نشسته بود و با دقت زیاد روی برگه طراحی تمرین می‌کرد. بهزاد طبق قولش او را کلاس نقاشی ثبت‌نام کرده بود و دو سه روزی از شروع کلاس‌هایش می‌گذشت. گوشی موبایلش زنگ خورد و اسم پریدخت روی صفحه نمایان شد. مداد طراحی را روی برگه گ
1393
277,683 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • هستی

    50

    وای بمیری پری بمیری ها بمیری اه بزنم لهت کنم دختره ب استغفرالله دلم میخاد بکشمش خدا میدونه چیکار کرده با محسن اه اه 😑👿

    ۴ سال پیش
  • ^_^

    90

    خیلی دلم میخواد بدونم پری چه کاری کرده که بین نسیم و محسن خراب شده 🙁لطفا یکم از عسل و نسیم بنویسید

    ۴ سال پیش
  • minaـــ

    30

    گفته نسیم هرزه هست نسیم هم با یکی دیگه ازدواج میکنه فکر کنم از روی قوه تخیل میگم

    ۴ سال پیش
  • ـــ

    40

    وای فکر کنم پرے به محسن گفته که نسیم هرزه پسند هست فکر کنم نسیم با یکی دیگه ازدواج کنه

    ۴ سال پیش
  • نرگس

    50

    از پری متنفرم😑

    ۴ سال پیش
  • هستی

    100

    حتما پری کاری کرده که محسن نره خونه نسیم

    ۴ سال پیش
  • صبا

    10

    نه بابااا

    ۴ سال پیش
  • ارام

    30

    چرا من اینقدر از پری بدم میاد 😓

    ۴ سال پیش
  • صبا

    49

    عه زبونم مو در آورد از بس گفتم فقط در مورد مهدخت ننویسید! یه ذره هم به نظر ما احترام بذارید بد نیستا

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید