پارت صد و بیست و ششم

زمان ارسال : ۲۲۲ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه


فصل 46

دو روز از رفتن نوید به تهران گذشته بود. پدرم همچنان روی حرفش بود و من کلافه بودم. توی حیاط ایستاده بودم و داشتم تلفنی با نوید حرف می‌‌زدم:

ـ نوید دلم برات تنگ شده!

ـ فکر می‌‌کنی حال و روز من بهتر از توئه؟ تقریباً ه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید