طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت یازده :
ابروهای شمشیریش را به نشانه تفکر درهم کشید:
-من یه مرد بی پولم. مریم هیچ وقت باهام ازدواج نمی کنه!
ته دلم ازگرسنگی قیلی ویلی رفت. تازه یادم افتاد مردک یخی کتلت زرینه را کوفتم کرد.
-مریم خیلی بچه ساله. گول دک و پوز هنری تیرداد رو خورده. دو روز دیگم ولش می کنه. تو باید به زورمان فوق به علت ویرایش و بازنویسی غیرفعال شد و تا اتمام ویرایش امکان مطالعه آن وجود ندارد.