پارت شانزده

زمان ارسال : ۲۸۵ روز پیش

تازه از آراستن خود فارغ شده بود که صدای مادر و برادرش در خانه پیچید. لازم نبود گوش تیز کند. غرولند ونداد تا اتاقش می‌رسید. بیزاری‌اش از ریاضی در واوبه‌واو حرف‌هایش قابل لمس بود. وصال به حال و اوضاعش تأسف خورد. ترم قبل در سه درس تجدید شده بود. هرگز سَرخوردگی ونداد در آن روز را فراموش نمی‌کرد؛ همین‌طور نگاه و لحن شماتتگر پدرش و جمشید را. گویی ونداد به‌عمد در خواندن و پیشرفت کاهلی کرده با

66
20,635 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
96 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایلما

    10

    بنظر پسرخوبی میاد ونداد😜

    ۹ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید