پارت صد و سیزده

زمان ارسال : ۲۳۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه

گونه طناز را بوسیدم و کنارش نشستم و دستش را توی دستم گرفتم.

ـ خدارو هزار مرتبه شکر که حالت خوبه.

ـ باورم نمی‌‌شه پیشمی. وقتی دایی بهم گفت گذاشتی رفتی داشتم می مردم از ناراحتی.

ملحفه‌‌اش را تا روی سینه‌‌اش کشیدم و گفتم:

ـ ح ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید