آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و دوازده
زمان ارسال : ۲۳۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
پدرم و نوید در حال صحبت تلفنی بودند. جالب بود که من هم مانند ندا از چشم افتاده بودم. نوید بی اعتنا به من در مورد طناز با پدرم حرف میزد. دلم میخواست گوشی را از پدرم بگیرم و بر سرش فریاد بزنم به این سردی مسخره که هم خودش را کلافه کرده و هم من، پایا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
م
00چه زودم بهش بر میخوره ،بیشتراز اینا باید تحمل کنه ،خیلی باید صبر داشته باشه