آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت صد و نهم
زمان ارسال : ۲۳۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
شب بود و خواب به چشمانم نمیآمد. پدرم هم همینطور. هر دو توی هال و روی مبلها نشسته بودیم و در افکار خودمان غرق بودیم. رو به پدرم گفتم:
ـ بابا برام میگی چطوری عاشق مامان شدی؟
از خودش بیرون آمد و نگاهم کرد و گفت:
ـ چرا میخوای ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00بعضی آدمهاوقت جوان خطاکنن بزرگتربشن توبه میکن ولی ندااصلامتاسف نیست بلکه ادامه هم میده🙏💞💋