آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت نود و چهارم
زمان ارسال : ۲۲۱ روز پیش
زندگی با نوید در آپارتمان کوچکش برایم آرامشبخش بود هر چند هنوز بابت ندا و بی خبریاش مضطرب بودم و سعی داشتم آن را از دید نوید پنهان کنم. صبح روز فردای عقد از خواب بیدار شدم و چشمم به ساعت دیواری افتاد. نه بود. پتو را کنار زدم و از اتاق خواب بیرون آم ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
برازنده
00این نظر ممکن است داستان رمان را لو داده باشد
❤رمان جدید نداری؟