پارت نود و پنجم

زمان ارسال : ۲۱۸ روز پیش

نوید از جا برخاست و در حالی که سعی داشت خونسرد باشد، گفت:

ـ تو برو تو اتاق و درو قفل کن. من خودم یه جوری دست به سرش می‌‌کنم.

هراسان گفتم:

ـ یعنی می‌‌خوای بیاریش خونه؟

ـ نیارم؟! شاید کار مهمی داشته باشه.

صدای زنگ دس ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید