تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت سی و چهارم
زمان ارسال : ۳۱۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
گذشته:
سه هفتهی پیش، بعد از دریافت مدرک دورهی آموزشیمان، با امیرحسین به شرکتی که معرفی شده بود رفتیم. من هم بعد از امیرحسین مصاحبه کرده و هردو برای همکاری آزمایشی دوماهه پذیرفته شده بودیم. هردو نیمی از روز را در شرکت مشغول بودیم و طرح میزدیم. قبلا امیرحسین گفته بود که آقای امیری طرفدار طرحهای نو و خلاقانه است و به جوانان زیاد پرو بال میدهد، اما فکرش را هم نمیکردم تا این ان
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
فاطمه اصغری | نویسنده رمان
ممنون از نگاه گرم و مهربونتون.
۱۰ ماه پیشمریم گلی
00خانم اصغری با تشکر از جواب دادن پیامم،میخواستم از دریافت سکه بپرسم ،برای من همش میگیه قندشکن رو روشن کن من متوجه نمیشم ،هر چند من اشتراک این رمان قشنگ رو گرفتم ،لطفا راهنمایی بفرمایید
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
زنده باشید عزیزم. بعضی از تبلیغات داخلی نیستن و برای تماشا کردنشون باید از فی.ل.ت.رشکنداستفاده کنین.💙 مدیریت اپلیکیشن حتما توضیحات کاملی در این مورد ارائه خواهند داد.
۱۰ ماه پیشمریم گلی
00کاش یه مقدار هم از زمان حال مینوشتید تا ببینیم سمیر چطوری میخواد کارشو توجیه کنه،مرسی نویسنده جان عالی بود
۱۰ ماه پیشفاطمه اصغری | نویسنده رمان
سلام عزیزم. زمان گذشته و حال دارن به موازات هم در داستان نقل میشن.در پارتهای بعدی از احوال سمیر مطلع خواهید شد.
۱۰ ماه پیش
سمیرا
10سلام عزیزم گلم فوق العاده عالی نوشتید،زمان گذشته و حال رو وقتی می خونیم گیج نمیشیم،فوق العاده رمان حرفه ای و گیرایی هستش،ممنون از شما