پارت پنجاه و هفتم :

_ من بیشتر از جمع کردن ان و گوه نظام نیستم. سبزه رو تو بزار که ده روزه شوهرت ور دلت خوابیده و ناز و نوازشت می کنه.
نگاه ماه صنم عاقل اندر سفیه شد‌. ظرف سبزه را با احتیاط کنار حوض رها کرد و سمت اشرف چرخید.
_ چرا میخوای نشون بدی آدم بدی هستی هان؟
اشرف ابرو بالا انداخت. ماه صنم لبخند وسیع تری زد و در ادامه گفت:
_ نمیگم خوبی! چون حداقل به من یکی خیلی ستم کردی. ولی اینکه همیشه بد دهنی م

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۲۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    آخه جاویدرفتاردارماه صنم به جاویدراضی نیست به اشرف خوبی نیامده عالیه بانو

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.