طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهل
زمان ارسال : ۱۲۸۰ روز پیش
لحظهای سکوت برقرار شد؛ مطهره با کمی تامل گفت:« واکنش دکتر چی بود؟ این ناراحتی که من ازش دیدم، دلیلش چی بود؟»
مهدخت دستی روی گونهاش کشید.
- اونجا که ناراحت شد و به فرید تشر زد؛ گفت دروغ نگو مهدخت تو رو برادر میدونسته نه بیشتر. اما از کلانتری اومدیم بیرون باهام حرف نز
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آنیا
10پریدخت مهدخت نسیم عسل چهارتاشد
۴ سال پیشSahar
۱۵ ساله 60واقعا آدم چقد می تونه عوضی باشه 😠😠😠مشتاقم بدونم پریدخت اشغال چیکار کرده
۴ سال پیشارغوان
۱۷ ساله 90لعنت به همچین دوستایی
۴ سال پیش-_-
90فکر کنم الکی حلقه رو دستش کرده بود🤔 و اینکه این پریدخت رو مخه😐 ممنون نویسنده رمان عااالیه😍
۴ سال پیشآرام
90مثل نیسم کپ کردم خدا همیچین دوستای بی معرفتی نیاره
۴ سال پیشآرام
90ینی چی شده محسن اینکار کرده؟ وای خدا حلقه داشت منم کسی نسیم شدم 😥
۴ سال پیش
صبا
100خیلی دوس دارم بدونم پریدخت چیکار کرده.. و بازم میگم در مورد عسل هم بنویسید آخه مگه رمان چهار تا شخصیت اصلی نداشت؟!