پارت پنجاه :

و همانطور که پشتش به آنها بود، با لحنی که بیشتر شبیه حسرت و طعنه بود لب زد:
_ یه تار مو از خرّم داشته باشه کافیه!
مکث کرد. سپس سینه ای خالی کرد و با لبی که ردی از لبخند داشت، برگشت و نیم‌ نگاهی پشت سرش انداخت.
_ اذیتش نکن پسر! ماده شیرُ باید پروار کرد تا از حریمش حافظت کنه.
ماده شیر؟ ماه صنم را می گفت ماده شیر؟
گوشه ی لب جاوید انحنای ریزی برداشت. گویا جمله ی آخر نظام کار ساز ا

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۷۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.