پارت پنجاه

زمان ارسال : ۲۹۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

و همانطور که پشتش به آنها بود، با لحنی که بیشتر شبیه حسرت و طعنه بود لب زد:

_ یه تار مو از خرّم داشته باشه کافیه!

مکث کرد. سپس سینه ای خالی کرد و با لبی که ردی از لبخند داشت، برگشت و نیم‌ نگاهی پشت سرش انداخت.

_ اذیتش نکن پسر! م ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید