پارت پنجاه و یکم :

_ خب ندیده بودم هیچ کس به پرستار خونه اش تا این حد اهمیت بده. راستش بخواین برام یه کم عجیبه!
_ حالا ببین.
نامی جواب کوتاهی به دریا داد و در ادامه گفت:
_ تو این خونه هیچ چیز بی اهمیتی وجود نداره. همه چی مهمه! از سلامتی عمه صنم که بزرگ خونه اس بگیر، تا گلدون مصنوعی روی صندوقچه!
نگاهشان برای لحظه ای درهم تنید. منظورش از گلدون مصنوعی روی صندوقچه چه بود؟ دریا خیره و دل نگران آب دهانش

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۲۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.