پارت چهل و هشتم :

_ قصد و غرضت چیه؟ هان؟
ماه صنم بازهم شانه ای تکان داد و خونسرد در جوابش گفت:
_ قصدی ندارم.‌ فقط یقین دارم تا وقتی اون خمره ها گوشه ی سرداب جا خوش کرده، ترک دادن جاوید دروغ محضه!
_ امان! امان از دست این زبونی که تو داری. من جای تو باشم، شوهرم دو روز خونه نیاد، تو همین سرداب خونه خودم خفه میکنم.
ماه صنم لبخند معنی داری زد و به تاسف سرش را تکان داد. این زن واقعا مجنون بود. شاید هم میل

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۴۲۹ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید

توجه کنید : نظر شما نمیتواند کمتر از 10 کاراکتر باشد.
برای اینکه بتونیم بهتر متوجه نظرتون بشیم، لطفا به این سوالات پاسخ بدید:

  • کدام بخش از رمان رو بیشتر دوست داشتید؟
  • کدام شخصیت رو بیشتر دوست داشتید و چرا؟
  • به بقیه خواننده‌ها چه پیشنهادی می‌کنید؟

به عنوان یک رمان خوان حرفه‌ای با پاسخ به این سوالات، به ما و سایر خوانندگان کمک می‌کنید تا دیدگاه کامل‌تری از رمان داشته باشیم.

آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.