پارت چهل و ششم

زمان ارسال : ۳۰۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه

خاتون بلافاصله چشم درشت کرد. ماه صنم با حفظ همان لبخند از دیوار کند و ادامه داد:

_ دورت بگردم که اینقدر نجیب و مظلومی! آخه تو چه گناهی کردی که وسط این آدما افتادی؟

خم شد. از جعبه ی چوبی زیر سماور، ظرف گندم شادونه را بیرون کشید و در ادام ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید