پارت چهل و پنجم :

خیلی ناشیانه ماتیک قرمز رنگ‌ را روی لب و گونه هایش کشیده و پشت چشمش را با همان رنگ قرمز سایه زده بود. دلش به حال دخترش می سوخت. مثلا آبرو داری میکرد. نجابت به خرج میداد و زخم های درون و بیرونش را از مادر پنهان میکرد. کف دست خاتون روی گونه ی سرد ماه صنم نشست و پر غصه لب زد:
_ حلالم کن دختر! مادر خوبی برات نبودم.
_ خاتوون؟
خاتون نفس گرفت. سری به تاسف تکان داد و دستش را از صورت ماه گونه ی

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۸۳ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.