اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت چهل و ششم
زمان ارسال : ۳۰۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
خاتون بلافاصله چشم درشت کرد. ماه صنم با حفظ همان لبخند از دیوار کند و ادامه داد:
_ دورت بگردم که اینقدر نجیب و مظلومی! آخه تو چه گناهی کردی که وسط این آدما افتادی؟
خم شد. از جعبه ی چوبی زیر سماور، ظرف گندم شادونه را بیرون کشید و در ادام ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما