اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت چهل
زمان ارسال : ۳۰۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
_ خبر داری پسر یعقوب عازم فرنگه؟
ماه صنم به دور از نگاه او پلکهایش را بست. جاوید ادامه داد:
_ شنیدم یه عموی مرفه داره. دخترش پیشکش کرده، در عوض گفته میفرستمت اون طرف که درس بخونی.
ماه نفس سختی گرفت و لبش را به دندان گزید.
...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اسرا
00چرامازنهابه خودمون احترام نمیذاریم بفرمااگه زنان خونه به هم احترام بذارن حداقل عذاب زندگی کمترمیشدنه ازخودی غریبه هردوبایدتحمل کرد