پارت سی و هفتم :

*ماه صنم*

_ های دختر؟ دیگ از رو آتیش بردار سر نره.
ماه صنم، بی حرف دست از کار کشید و با‌ دستمال دیگ روی زمین گذاشت. اشرف روی سکوی سیمانی مطبخ نشسته بود و با اخم هایی درهم، چند پیمانه برنج داخل مجمعه ریخته و با دقت پاک میکرد. گاهی زیر لب با خودش چیزی می گفت و گاهی آه می کشید. صنم برگشت. کف دو دستش را به کنار لباسش کشید و دوباره مشغول پوست گرفتن سیب زمینی های بزرگ و زعفرانی داخل سبد ش

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۹۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.