اقبال به قلم مریم السادات نیکنام
پارت سی و پنجم :
صنم به علامت نفی سرش را تکان داد. دریا پر از تردید لبی تر کرد و گفت:
_ اگه ناراحتتون میکنه دیگه ادامه ندین.
لبهای صنم بیشتر از قبل کشیده و بازهم سرش را تکان تکان داد:
_ نهه! روزی نیست که اینارو با خودم نشخوار نکنم. ببخش دخترم! خاطرات صنم خیلی ام دلچسب نیست.
دریا هول زده دستی گوشه ی چشمش کشید و گفت:
_ نه نه! اتفاقا من خیلی دوستشون دارم. یعنی، یعنی دوست دارم بدونم بعدش چی میشه.