پارت سی و پنجم :

صنم به علامت نفی سرش را تکان داد. دریا پر از تردید لبی تر کرد و گفت:
_ اگه ناراحتتون میکنه دیگه ادامه ندین.
لبهای صنم بیشتر از قبل کشیده و بازهم سرش را تکان تکان داد:
_ نهه! روزی نیست که اینارو با خودم نشخوار نکنم. ببخش دخترم! خاطرات صنم خیلی ام دلچسب نیست.
دریا هول زده دستی گوشه ی چشمش کشید و گفت:
_ نه نه! اتفاقا من خیلی دوستشون دارم. یعنی، یعنی دوست دارم بدونم بعدش چی میشه.

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.