پارت سی و یکم :

دریا سینی داروهای عمه صنم را به دست گرفت و به مقصد اتاق او از آشپز خانه خارج شد. شب بود، نوبت دارو و بعد از آن، وقت خواب صنم می می رسید و دریا بی اندازه مشتاق شنیدن بود. فقط ای کاش صنم مثل شب گذشته، خسته نبودو دل و دماغ حرف زدن داشت. دریا دلش می خواست داستان زندگی صنم را بشنود و بیشتر بداند. کنجکاو بود بفهمد که بعد از آن شب کذایی و برگشتن به خانه ی پدریش، چه اتفاقی افتاده و ماه صنم جوان چه تصم

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۹۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.