قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت چهل و سوم :
_ بعدش؟
اینبار یاسین بود که به حرف آمد. صبرا جواب داد:
_ بهتره بپرسین قبلش چی شد.
هیچ کس حرفی نزد. او ادامه داد:
_ به نظر میاومد آوا داره همهی سعیشو میکنه حال من دوباره خوب شه. راستش یه چیزایی در مورد رهی بهش گفته بودم که خبر داشت میخوام باهاش کات کنم. اونم اینطوری نشون میداد که میخواد دوباره این رابطه شکل قشنگتری بگیره. اون شب ... اون شب قبل از اینکه حرفمو عملی کنم سه ت