پارت چهل :

از پای لپ‌تاپ که بلند شد تصمیمش کاملا جدی شده بود. رسیدن به یاسین امین نه ممکن بود و نه منطقی. اما به رهی چرا! به این یکی حتما می‌رسید. خیلی زود هم می‌رسید. و بعد یک عمر می‌توانست با آرامش زندگی کند. شاید پشت میله‌های زندان و شاید هم کنار سواحل مدیترانه.
لبخند تلخش تا پشت در اتاق ادامه‌دار شد. یک نفس عمیق گرفت. در را باز کرد و خیلی عادی از کنار مهمانان خانه‌اش گذشت. و چون تصمیمش قطعی ب

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۸۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.