قوانین سرد به قلم مریم السادات نیکنام
پارت سی و هفتم :
دو جوانک دیگر که همسفرشان را در خطر میدیدند از ماشین پیاده شدند و سمت مرد جوان هجوم بردند. حملهای که خیلی زود در نطفه خفه شد. فقط با چند حرکت بهجا هر سه تسلیم شدند و چند دقیقهی دیگر، هر سه به ردیف پشت به اتوبان نشسته و دستهایشان روی سرشان بود.
صبرا که حالا جان تازهای گرفته زیر چشمی سرگرد امین را زیر نظر داشت.
با همان کلهر معرف تماس گرفت و درخواست نیرو داد. بعد هم نگاه تندی س
Zarnaz
۱۹ ساله 00هورااااا عشق بینشون داره تشکیل میشه جونننن😍💃