پارت نود و یکم

زمان ارسال : ۲۲۵ روز پیش


فصل 39

روی تخت بیمارستان نشسته و نوید داشت قاشق محتوی سوپ را دهانم می‌‌گذاشت و من خجالت زده بودم. دستم را به سمت قاشق بردم و خواستم بگیرم که اجازه نداد و اخم کرد و چشم ریز کرد که سکوت کنم. لبخند کوچکی روی لبم نشست و دهان باز کردم. با آ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید