پارت هشتاد و پنجم

زمان ارسال : ۲۳۲ روز پیش

چهار ساعت از دیدار با نوید گذشته و من غرق در فکر وخیالهایم بودم. حضور در کافی شاپ و دیدار با نوید و تسویه تعدادی از بدهیهای پدرم پس از مدتها ناراحتی و درماندگی وروحیه از دست رفته‌‌ام را داشت بر می‌‌گرداند. از ذوقم امیر محمد و پونه و پرهام را اتاقم آو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید