سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت شصت و سوم
زمان ارسال : ۳۲۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه
فصل 29
حورا در میان لباسهای بچگانه روی تخت نشسته بود و با شوقی مادرانه نگاهشان میکرد. هیچ وقت تصور نمیکرد مادر شدن انقدر برایش شیرین و لذتبخش باشد. وقتی به این فکر میکرد به زودی فرزند کسی را به دنیا میآورد که عاشقانه دوستش داشت وبرای رسیدن به او سختی زیادی کشیده بود غرق در سرور و شادمانی و ناباوری میشد و فرزندش برایش چندین برابر عزیز میشد. صدای بلند زنگ، او ر
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
Zarnaz
۲۰ ساله 00برعکس گفتم اونی که حسادت داره توی نه حورای بدبخت🙈💋