پارت شصت و سوم

زمان ارسال : ۳۲۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

فصل 29
حورا در میان لباس‌‌های بچگانه روی تخت نشسته بود و با شوقی مادرانه نگاهشان می‌‌کرد. هیچ وقت تصور نمی‌‌کرد مادر شدن انقدر برایش شیرین و لذت‌‌بخش باشد. وقتی به این فکر می‌‌کرد به زودی فرزند کسی را به دنیا می‌‌آورد که عاشقانه دوستش داشت وبرای رسیدن به او سختی زیادی کشیده بود غرق در سرور و شادمانی و ناباوری می‌‌شد و فرزندش برایش چندین برابر عزیز می‌‌شد. صدای بلند زنگ، او ر

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    برعکس گفتم اونی که حسادت داره توی نه حورای بدبخت🙈💋

    ۷ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    👌😍

    ۷ ماه پیش
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 00

    عالی بود مرسیییی راضیه جونم 💋💋از مهشید بدم میاد😠🤦 ♀️چقدر حسود اونی که حسادت داره توی نه مهشید بدبخت😶😠

    ۷ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    ممنونم عزیزم ❤💋 مهشید هنوزم نمی‌خواد دست از زندگی حورا و مرتضی برداره‌. .

    ۷ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.