تو نشانم بده راه به قلم فاطمه اصغری
پارت سی و دوم
زمان ارسال : ۳۱۷ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
گذشته:
نظر بابا بر این بود که رد کردن خواستگار بدون دیدن و شناختنشان کار درستی نیست و با تماس بعدی مادر سمیر، برای امروز قرار گذاشته بودند. هیچ قصد و تصمیمی برای ازدواج نداشتم اما در اعماق قلب و ذهنم کنجکاو بودم بدانم این خواستگاه مجهول کیست. سرهمی آبی رنگی با کت کوتاه سفید به تن میزنم. آذین موهای کوتاهم را با موس به شکل پریشان و جذابی حالت میدهد. عمو نادر هم اعلام میکند که امکان ندا
ایران
00عالی