پارت سی و دوم

زمان ارسال : ۳۱۷ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

گذشته:
نظر بابا بر این بود که رد کردن خواستگار بدون دیدن و شناختنشان کار درستی نیست و با تماس بعدی مادر سمیر، برای امروز قرار گذاشته بودند. هیچ قصد و تصمیمی برای ازدواج نداشتم اما در اعماق قلب و ذهنم کنجکاو بودم بدانم این خواستگاه مجهول کیست. سرهمی آبی رنگی با کت کوتاه سفید به تن میزنم. آذین موهای کوتاهم را با موس به شکل پریشان و جذابی حالت میدهد. عمو نادر هم اعلام می‌کند که امکان ندا

1474
477,426 تعداد بازدید
2,219 تعداد نظر
239 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • ایران

    00

    عالی

    ۷ ماه پیش
  • مریم گلی

    10

    هر چقدر رمان جلوتر میره داستانش قشنگ تروهیجانی تر میشه دمت گرم نویسنده جان

    ۱۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید