طعم تلخ زندگی به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی و هشتم
زمان ارسال : ۱۲۸۲ روز پیش
تاکسی زرد رنگ کنار خیابان متوقف شد؛ پریدخت و نسیم در عقب ماشین را باز کردند و نشستند. پریدخت با اخم ظریفی به شیشهی ماشین و خیابان خیره بود؛ نیمنگاهی به نسیم انداخت و دو مرتبه نگاهش را به خیابان دوخت.
- نسیم به نظرت رفتار مهدخت و اوضاع خونه مشکوک نبود؟!
نسیم شانه بالا ا
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
نرگس
60خدایا پس حالا چیکار میکنه نسیم بدبخت نویسنده جون تو رو خدا روزی دو تا پارت بزار