پارت سی و هشتم

زمان ارسال : ۱۲۸۲ روز پیش

تاکسی زرد رنگ کنار خیابان متوقف شد؛ پریدخت و نسیم در عقب ماشین را باز کردند و نشستند. پریدخت با اخم ظریفی به شیشه‌ی ماشین و خیابان خیره بود؛ نیم‌نگاهی به نسیم انداخت و دو مرتبه نگاهش را به خیابان دوخت.
- نسیم به نظرت رفتار مهدخت و اوضاع خونه مشکوک نبود؟! 
نسیم شانه بالا ا
1393
277,666 تعداد بازدید
842 تعداد نظر
97 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • نرگس

    60

    خدایا پس حالا چیکار میکنه نسیم بدبخت نویسنده جون تو رو خدا روزی دو تا پارت بزار

    ۴ سال پیش
  • ترلان

    70

    پری عوضی آشغال **** تو سرش آخر کار خودشو کرد😑😑

    ۴ سال پیش
  • درسا

    60

    عوضی خیلی از کارش بدم اومد مفت خور *****

    ۴ سال پیش
  • ^_^

    110

    پری عوضی بالاخره کارشو کرد 😡

    ۴ سال پیش
  • صبا

    50

    تا اینجا که خوب بود، منتظر ادامه اشم.. ممنون از نویسنده اش:)

    ۴ سال پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید