پارت شصت و پنجم

زمان ارسال : ۳۱۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه


مدتی از حضورم در خانه خاله سپیده گذشته بود و هنوز نتوانسته بودم کار مناسبی پیدا کنم. خاله، منشی شرکت بود و از صبح تا ساعت پنج سر کار بود. با حقوق کمی هم که داشت، هم کرایه می‌‌داد و هم هزینه‌‌های دیگر زندگی. خجالت زده بودم و سعی داشتم با پیدا کردن یک شغل مناسب کمی از فشار مالی خاله کم کنم اما موفق نمی‌‌شدم. آنقدر درگیری ذهنی داشتم که حواسم جمع خبرنگاری که نیاز به دقت و تمرکز زیاد داش

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • زهرا

    00

    لطفا این رمان رایگان کنین تا همه پارت هارو بخونیم

    ۶ ماه پیش
  • مرضیه نعمتی | نویسنده رمان

    کتاب تازه چاپ شده‌ست عزیزم. در حال حاضر در حال فروشه.

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.