آقای سر دبیر به قلم مرضیه نعمتی
پارت شصت و چهارم
زمان ارسال : ۲۵۵ روز پیش
***
روز بعد که از خواب بیدار شدم، از پدرام خبری نبود. خاله سپیده حاضر و آماده در آشپزخانه ایستاده و در حال آماده کردن صبحانه برای من بود. خجالت زده گفتم:
ـ ببخشید خاله مزاحمت شدم.
ـ قربونت برم خاله جون هیچ مزاحمتی برام نداری. من ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما