سهمی از عشق به قلم راضیه نعمتی
پارت چهل و نهم
زمان ارسال : ۳۴۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 3 دقیقه
پس از شام، حورا دو فنجان چای ریخت و درون سینی نهاد و به اتاق مرتضی برد. همانطور که سینی را روی میز میگذاشت با کنجکاوی پرسید:
ـ داری چی کار میکنی؟
مرتضی در حالیکه پشت میز نشسته عینک بر چشم داشت با دقت یک سری سؤال روی برگه مینوشت. آنقدر در فکر بود که صدای حورا را نشنید. حورا به طرف او خیزی برداشت و با حرکتی سریع برگه را از زیر دستش بیرون آورد. مرتضی که تمام تمرکز و توجه
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
ریحانه
00واااییی عالی بود 😍😂