پارت پنجاه

زمان ارسال : ۳۳۹ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 4 دقیقه

صبح روز بعد، زمانی که حورا وارد کلاس دانشجویان دکترا می‌‌شد، تمام فکرش حول سؤالی که مرتضی دیشب تا دیر وقت بیدار مانده بود و برایش طرح می‌‌کرد، می‌‌چرخید. روی صندلی نشست و سرش را در میان دستانش گرفت و در دل گفت: «یعنی چی می‌‌خواد ازم بپرسه؟ عجب کاری کردم! آخه برای چی ازش خواستم برام یه سؤال سخت طرح کنه؟ اگه نتونم جواب بدم حسابی جلوش ضایع می‌‌شم.» در این هنگام، در کلاس باز شد و مرتضی م

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Zarnaz

    ۲۰ ساله 10

    عالی بود مرسی راضیه جونم 😘😘

    ۸ ماه پیش
  • راضیه نعمتی | نویسنده رمان

    🙏❤😘

    ۸ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.